تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دنیا دو روزه
و آدرس
saeednima.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
با لینک کردن بازدید
خود را افزایش دهید
دوست دار شما
سعید و نیما
یه روز غروب تو شرکت نشسته بودم که تلفنم زنگ خورد ،برداشتم دیدم دخترخاله مهسا هست،به محض اینکه جواب دادم ،بدون اینکه حتی یه احوالپرسی بکنه ،گفت ،آب دستته بذار زمین و بدو بیا خونمون ،بعدشم قطع کرد،نمیدونستم چه خبرشده ،اما چون از بچگی باهم بزرگ شدیم و خیلی برام عزیزه ،همیشه هواشو دارم و حرفشو زمین نمیندازم ،کاری هم تو شرکت نداشتم ،زودی بند و بساطمو جمع کردم و راه افتادم ،اما توراه هزارو یک خیال به سرم زد که یعنی چیکارم داره؟!این بود که باهاش تماس گرفتم ،ولی گفت که دستش بنده و نمیتونه صحبت کنه فقط زود خودمو برسونم ،ازش خواستم که گوشی رو بده به خالم لااقل ازاون بپرسم ببینم چی شده که فهمیدم هیچ کس خونه نیست و دخترخاله تو خونه تنهاست…
وقتی رسیدم با عجله دروبازکردو گفت ،امین جون دستم به دامنت ،داشتم با استادم تو چت روم درمورد پایان نامم صحبت میکردم که یه هو با یه پیغام خطا روبرو شدم ،بعدش که پیغامو رد کردم چند تا پیغام پشت سر هم همونجوری اومد و بعد سیستم هنگ کرد و بعدش که خواستم خاموش روشنش کنم دیگه ویندوز بالا نمیاد که نمیاد ،هرکاری هم میکنم درست نمیشه ،الانم نمیدونم استاد چی فکر میکنه ،خیلی خجالت میکشم.
فهمیدم طبق معمول باید ویندوزش عوض بشه و چون قبلا ویندوزشو ریکاوری کرده بودم بهش گفتم نگران نباشه و پنج شش دقیقه ای کارشو را میندازم.
خلاصه ویندوز خانوم اومد بالا و خوشبختانه وقتی کانکت شد دید استاده هم آنلاینه و کارشو انجام داد و تموم شد ،بعد بهش گفتم باید سیستمشو یه چک بکنم ببینم بلایی سرش اومده یانه؟که ایکاش دستم میشکست و اینکارو نمیکردم …
دختر خاله مهسا از بس خسته بود رفت حموم یه دوش بگیره و بعد توی اونیکی اتاق بخوابه و من موندم و سیستمش ،همینطور داشتم درایو هاش رو یکی یکی چک میکردم که یه پوشه به اسم “عکسهای میناجون” نظرمو جلب کرد ،شیطونیم گل کرد که بازش کنم ببینم توش چه خبره اما چون تو فامیل پسر سربه زیری میشناسنم ،ترسیدم یه موقع دخترخالم ازراه برسه و ضایع بشم ،این بود که رفتم یه سر بهش زدم دیدم همچین خوابیده که تا چند ساعت دیگه بیدار نمیشه ،با خیال راحت برگشتم و یه راست رفتم سروقت پوشه “عکسهای میناجون” که چشمتون روز بد نبینه ،میناجون چه میناجوووووووووووووووونی بود ،اگه روچشم آدم کورمیذاشتیش حتما بیناییشو بدست می آورد ،یه دختر واقعا خوشگل و زیبا درست شبیه دخترای خوشگل هالیوودی.
این که میگن عشق با یک نگاه آغاز میشود درمورد منهم اتفاق افتاد و از اونجائیکه یه پوشه از عکسای مینا جون رو هارد دختر خالم بود با یه حساب سرانگشتی تخمین زدم که حکما بایستی تو ادلیست ایمیلهای دختر خالم باشه ،خوشبختانه مهسا هم اونقدر خسته بود که بدون خارج شدن از آیدیش ،سیستمو سپرده بود دست من،با عجله رفتم تو آیدیش و از شانس خوبم دیدم ادلیستش زیاد شلوغ نیست و خیلی زود تونستم آیدی میناجون رو پیدا کنم و برا خودم یادداشتش کنم…
همون شب یه درخواست برا میناجون فرستادم ،اما بعدش دیدم رد کرده ،بازم ناامید نشدم و بالاخره بعد از چند بار ،یه روز دیدم برام آف گذاشته که چرا اینقدر اصرار میکنم که منم بی هیچ مقدمه ای بهش جواب دادم که فامیل یکی از دوستانش هستم و عکسشو دیدم و تعریفشو شنیدم و عاشقش شدم و ازاین حرفا،خلاصه بعد از دوهفته سماجت بالخره موفق شدم باهاش یه قرار مختصر بذارم ،تو پوست خودم نمیگنجیدم و واقعا خوشحال بودم ،تموم روز رو ثانیه شماری کرده بودم تا اینکه لحظه قرار رسید و وقتی وارد کافی شاپ محل قرار شدم دیدم هیچ کس نیست و به محض اینکه پشت یه میز نشستم دیدم یه دختر خانومی اومد تو و اینور و اونور رو یه نگاهی کرد و بعد اومد سراغ من و با لبخند ازم پرسید “آقا امین؟” گفتم بله شما؟!!!گفت مگه با من قرار ندارین؟گفتم معلومه که نه من با کس دیگه ای قرار دارم ،گفت من مینا هستم ،گفتم نههههههههههه!!!چون این دختری که الان روبروم بود هیچ شباهتی به اون کسی که عکساشو دیده بودم نداشت ،اما دیگه بروی خودم نیاوردم و وانمود کردم که از خوشحالی دستپاچه شده بودم و این حرفا ولی دیگه هرگز نتونستم بپیچونمش و چون قبلا بهش گفته بودم که بادیدن عکساش عاشقش شدم نتونستم بزنم زیر حرفم و چندین سال بعد از ازدواجمون که یه بچه هم داشتیم یه بارهم تو هارد دخترخالم اون پوشه رو دیدم و از دختر خالم درموردش پرسیدم ،فهمیدم که اونا عکسهای یه هنرپیشه هالیوودیه و چون مینا اونارو براش فرستاده بوده اسم پوشه رو گذاشته بود “عکسهای میناجون”!!!میبینین توروخدا اسم اینو دیگه قسمت نذاریم چی بذاریم که الان سه تا بچه از همین مینا جون دارم و درسته که اون مینایی نیست که من تصور کرده بودم اما واقعا زن خوبیه و فکر میکنم همین پاداش خوبیه برای همه سادگیهام.
پسر گفت: اگر می خواهی با هم بمانیم باید همه جوره با من باشی.
دخترک که به شدت پسر را دوست داشت گفت: باشه عزیزم هر چه تو بگویی.
پسرک دختر را عریان کرد، دختر آرام میلرزید ولی سخن نمی گفت می ترسید عشقش ناراحت شود… پسرک مانند ابری سیاه بدن دختر را به آغوش کشید و بدون کوچکترین بوسه شروع کرد… دخترک آهی کشید و پسرک مانند چرخ خیاطی بالا و پایین می شد… دخترک بدنش می سوخت ولی صدایی نمی آمد…
پسرک چند تکان خورد و در کنار دخترک افتاد، دختر با لبخند گفت: آرام شدی عروسکم؟
پسرک آرام خندید، لباسهایش را پوشید و رفت…
دخترک ساعتی بعد تلفن را برداشت و زنگ زد و گفت: سلام عشقم
ولی پسرک مانند همیشه نبود و تنها گفت: دیگر به من زنگ نزن و قطع کرد…
دخترک عروسکش را بغل گرفت و در کنج اتاقش آرام گریست…
چند سال گذشت… تبریک می گویم به پسرک! همان دخترک زیبا شد فاح… قصه ما
- فاح… سیگارم تمام شده تو سیگار داری؟
فاح… آرام می گوید: چرا به دیگران نگفتی به جرم عاشق شدن فاح… شدم؟
دیشب با دوستم رفته بودم رستوان، روبروی تخت ما یه دختر و پسر نشسته بودن که پسره پشتش به تخت ما بود، معلوم بود باهم دوست هستن، اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد، قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست، دختره شروع کرد به آمار دادن، سرمو انداختم پایین، دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی کردیم.
خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم، با نگاهش قبول کرد، بلند شدن، پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخت ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت.
براش نوشته بودم… “خیـــــــلی پستی“.
هیچوقت در خیابان درستم را نمیگرفت؛
همیشه ب او حق میدادم و امروز بیشتر حق میدهم؛
تا من را دید دستش را رها کرد
نمیدانست دارد ب مرده ای نگاه میکند ک چند دقیقه قبل با دیدن دستش در دست دیگری و لبخند روی لبش، قلبش از جا کنده شده است...
یه سری حرفا رو نمیشه گفت خیلی سنگینه که به زبون بیاری ....حالا دارم تمرین میکنم با نگاهم حرفامو برسونم ...
گفتم واسه بدست اوردنت هرکاری میکنم
گفت باید مایه دار باشیا برام پول خرج کنی
گفتم یه جون دارم که قطره فطره از خونشو ب پات میریزم
.
.
.
گذاشتا رفت
یعنی جون من کمتر از پول بود؟؟
بدبین شدی
چرا باور نمی کنی؟
تنهایی منو کمتر نمیکنی
تو گم نشو منو یک قاصدک نکن
من عاشق توام
یک لحظه شک نکن
عملیات نجات کودکی خردسال که برای برداشتن اسباببازی خود روی پلهبرقی دچار سانحه شده بود، همچنان ادامه دارد.
حسن عباسی، مدیر روابط عمومی اورژانس تهران نیز در گفتوگو با ایسنا، در پاسخ به پیگیریهای انجام شده در مورد حادثه صبح امروز متروی کلاهدوز، گفت: در ساعت 10:20 صبح امروز (سهشنبه) با تماس تلفنی یکی از شهروندان با سامانه فوریتهایت درمانی 115 در جریان وقوع حادثهای در متروی کلاهدوز قرار گرفتیم.
وی با بیان اینکه بلافاصله پس از اعلام وقوع حادثه در محل اعلامی یک کد آمبولانس به محل اعزام شد، گفت: با این حال پس از اعلام مردمی، تماس دیگری مبنی بر کنسلکردن عملیات به این مرکز اعلام شد و فرد تماس گیرنده ضمن عذرخواهی اعلام کرد که نیازی به آمبولانس نیست.
مدیر روابط عمومی اورژانس تهران گفت: با این حال بررسیهای انجام شده نشان میدهد که عملیات از نوع قطع عضو بود.
به گزارش ایسنا، در ساعت 10:20 صبح امروز یک کودک خردسال در پلهبرقی متروی کلاهدوز دچار سانحه شد. بر اساس اظهارات شاهدان عینی حادثه، این طفل خردسال برای برداشتن اسباببازیاش که روی پلهبرقی افتاده بود، دستش را دراز کرده، اما دچار سانحه شده و آسیب بسیار زیادی به انگشتانش وارد شد.
رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات خراسان رضوی با بیان این مطلب گفت: زن و شوهر جوانی که به تازگی ازدواج کرده بودند به پلیس فتا مراجعه کردند و از ایجاد مزاحمت های تلفنی و اختلاف افکنی های خانوادگی توسط فرد ناشناسی خبر دادند. آن ها اظهار داشتند: جوانی به صورت تلفنی ما را تهدید می کند که باید از یکدیگر طلاق بگیریم و سپس در میان تهدیدهای خود عنوان می کند که از ما فیلم خصوصی دارد!
به گزارش خراسان، سرهنگ سیدمحسن عرفانی افزود: با توجه به اهمیت موضوع گروهی از کارآگاهان و کارشناسان زبده پلیس فتا مأمور رسیدگی به این پرونده شدند و در اولین مرحله از اقدامات پلیسی خود به سرنخ هایی دست یافتند که نشان می داد فرد مزاحم از محلی نزدیک به منزل شاکیان تماس گرفته است. بنابراین کارآگاهان با استفاده از شگردهای پلیسی تحقیقات خود را در این باره ادامه دادند تا این که مشخص شد فرد مذکور جوان ۳۲ ساله متأهلی است که در کنار واحد آپارتمانی شاکیان زندگی می کند.
این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: با مطرح شدن ماجرای فیلم های خصوصی خانوادگی، کارآگاهان منزل شاکیان را بازرسی کردند که مشخص شد یک دستگاه دوربین مخفی به شکل بسیار ماهرانه ای در منزل آن ها کار گذاشته شده است و متهم از این طریق موفق شده از لحظات خصوصی زندگی زوج جوان فیلم تهیه کند.
سرهنگ عرفانی اضافه کرد: با برملا شدن این موضوع، کارآگاهان با کسب دستورات قضایی، متهم این پرونده را دستگیر و به پلیس فتا هدایت کردند و در بازرسی از منزل وی نیز سیستم رایانه ای که حاوی فیلم های دیگری از صحنه های خصوصی افراد است، کشف و ضبط شد.
وی با اشاره به اعترافات متهم جوان خاطرنشان کرد: این فرد در اعترافات خود عنوان کرده است که در یک فرصت مناسب وارد منزل شاکیان شده و دوربین فیلمبرداری را در جای مناسبی که قابل دید نباشد نصب کرده است.
سرهنگ عرفانی ضمن توصیه به شهروندان که مواظب رفت و آمدهای خانوادگی با افرادی که اطلاعات دقیقی درباره آن ها ندارند، باشند گفت: تحقیقات درباره جرایم احتمالی دیگر این متهم همچنان ادامه دارد.
مردم قبیله تاناتروجا در اندونزی هر از گاهی مردهها را از قبر بیرون آورده و پس از تمیز کردن آنها مسافتی را نیز با آنها طی میکنند.
این مراسم برخلاف ظاهر وحشتناکش هر ساله گردشگران بسیاری را راهی این منطقه میکند. افراد این قبیله برخی از مردهها را نیز روی دیواره عمودی کوهی در همان نزدیکی میگذارند. ظاهر مردهها مانند عروسکهای بزرگی تزیین میشود و این مورد یکی از شگفتیهای گردشگری این منطقه محسوب میشود. در برخی جنگلهای اطراف این قبیله نیز میتوان مردهها را بین تنه درختهای بزرگ مشاهده کرد.
رم: یک شرکت ایتالیایی مدادهایی تولید میکند که صاحب آن میتواند به راحتی آنرا جویده و حتی محتویات آنرا بخورد.
تمامی بدنه این مداد از فراوردههای گیاه شیرینبیان تولید شده و کاربر میتواند به راحتی آنرا بخورد. سسیلیا فلی طراح این مداد درباره آن میگوید: درحالیکه تمام مدادهای دیگر حاوی مواد سمی و مضر برای بدن هستند دارنده این مداد میتواند در زمان استرس با خیالی آسوده آنرا جویده و از این کار لذت ببرد. گفتنی است روانشناسها با این محصول میانه خوبی ندارند و بیشتر آنها معتقدند فرد مضطرب با خوردن مداد اضطرابش کاهش نمییابد.رم: یک شرکت ایتالیایی مدادهایی تولید میکند که صاحب آن میتواند به راحتی آنرا جویده و حتی محتویات آنرا بخورد.
تمامی بدنه این مداد از فراوردههای گیاه شیرینبیان تولید شده و کاربر میتواند به راحتی آنرا بخورد. سسیلیا فلی طراح این مداد درباره آن میگوید: درحالیکه تمام مدادهای دیگر حاوی مواد سمی و مضر برای بدن هستند دارنده این مداد میتواند در زمان استرس با خیالی آسوده آنرا جویده و از این کار لذت ببرد. گفتنی است روانشناسها با این محصول میانه خوبی ندارند و بیشتر آنها معتقدند فرد مضطرب با خوردن مداد اضطرابش کاهش نمییابد.
دختر جوان تصور میکرد که آدمربایان خشن خواستگارش را دزدیده و قصد کشتن او را دارند.
به همینخاطر در تکاپو بود تا مبلغ درخواستی آنها را فراهم کند اما تماس یکی از دوستانش راز این آدمربایی ساختگی را فاش کرد.مدتی قبل دختر جوانی نزد مأموران پلیس رفت و از خواستگارش به اتهام آدمربایی ساختگی شکایت کرد. وی گفت: چند روز پیش وقتی با موبایل خواستگارم به نام امیر تماس گرفتم، شخص ناشناسی تلفنش را پاسخ داد و مدعی شد که او و همدستانش امیر را ربوده و در اتاقکی زندانی کردهاند. مرد آدمربا تهدید کرد که اگر موضوع را به پلیس اطلاع بدهم، نامزدم را میکشد.
وی ادامه داد: من بهشدت وحشت کرده بودم و جرأت نداشتم ماجرا را به پلیس گزارش کنم. نمیدانستم چه اتفاقی افتاده و چرا آدمربایان خواستگارم را ربودهاند تا اینکه پیامکی از سوی گروگانگیران دریافت کردم. متن پیامک این بود: «اگر 40میلیون تومان پرداخت نکنید، هرگز امیر را نخواهید دید.» دختر جوان افزود: پیامک مرد گروگانگیر کاملا جدی بود و با خودم گفتم هر طور شده باید جان امیر را نجات دهم.
به همینخاطر تصمیم گرفتم از حساب پدرم پول برداشت کنم تا امیر را از اسارت آدمرباها آزاد کنم. روز گذشته آدمربا مجددا با من تماس گرفت تا محل قرار را تعیین کند. او میگفت که فقط یکبار به محل قرار میآید و همان یکبار باید همه پول آماده باشد. همان لحظه از وی علت ربودن امیر را پرسیدم و او با عصبانیت مدعی شد که کارگر همان ساختمانی بوده که امیر ناظر ساخت آنجا بوده و چون حق و حقوق وی را نپرداخته است به همینخاطر او را ربوده تا به پولش برسد.
من وقتی عصبانیت او را دیدم به بانک رفتم و از حساب پدرم 40میلیون تومان پول برداشت کردم و به دروغ به پدرم گفتم که قصد خرید طلا دارم. پیش از اینکه ساعت قرار با آدمربا فرا برسد، یکی از دوستانم با من تماس گرفت و مدعی شد که درحال رفتن به پاساژی نزدیک محل کار امیر برای خرید بوده که وی را در خیابان دیدهاست. وقتی این جمله را شنیدم، خیلی تعجب کردم. ابتدا باور نکردم و برای همین با محل کار امیر تماس گرفتم و وقتی تلفنچی گوشی را برداشت از وی سراغ امیر را گرفتم که وی مدعی شد بعد از 3روز مرخصی به شرکت برگشته است. همان لحظه متوجه شدم که گروگانگیری و اخاذی نقشه امیر بوده تا به پول برسد. بعد از آن بدون اینکه با کسی حرفی بزنم نزد پلیس آمدم تا به طرح شکایت بپردازم.
بالا رفتن قیمت ارز فرصت مناسبی بود تا کلاهبرداران، شگرد قدیمی کلاهبرداری با پولهای خارجی سوخته را پس از چند سال از سر بگیرند.
نخستین طعمه این باند، مرد جوانی بود که اوایل دیماه سال گذشته به کلانتری 176حسن آباد رفت و مدعی شد از سوی چند مرد و با سناریویی از قبل طراحی شده هدف کلاهبرداری قرار گرفته است. وی در تشریح ماجرا گفت: همراه همسرم، از قم سوار یک خودروی پراید سفید شدیم تا به تهران بیاییم. داخل ماشین به غیراز راننده، 2 مرد دیگر هم بودند.
مردی که روی صندلی عقب نشسته بود طوری به زبان فارسی حرف میزد که تصور کردیم او خارجی و تبعه کشور دیگری است. پس از حرفهای او، راننده رو به مردی کرد که روی صندلی جلو نشسته بود و گفت که مسافرش یکی از اتباع خارجی است و مقداری پول خارجی دارد که قصد تبدیل آنها به ریال را دارد. سپس به وی گفت که اگر پولهایش را بخریم، سرمایهگذاری خوبی انجام دادهایم و بعد هر دوی آنها مقداری از پولهای مسافر خارجی را خریدند.
شاکی ادامه داد: من و همسرم که دیدیم آنها پولهای خارجی را با قیمتی ارزان از مسافرخارجی خریدند، تصمیم گرفتیم باقیمانده پولها را از وی بخریم. 700هزار تومان همراهمان بود و همه آن را صرف خرید پولهای خارجی کردیم. درحالیکه فکر میکردم سود خوبی در خرید پولهای خارجی است، تصمیم داشتم تا طلاهای همراه همسرم را نیز خرج خرید این پولها کنم اما همسرم مانع شد. فردای آنروز برای فروش پولهای خارجی به مغازه صرافی در خیابان جمهوری رفتم اما وقتی کارمند صرافی چشمش به پولها افتاد گفت که این پولها هیچ اعتباری ندارد. او اظهار داشت که پولها متعلق به زمان پیش از فروپاشی شوروی است و بعد از استقلال کشورها، این پول باطل شده و پولهای جدیدی به بازار آمده است.
با شنیدن این حرفها متوجه شدم که 3 سرنشین خودروی پرایدی که سوار آن بودیم، همدست بودهاند و در واقع با نقشهای از پیش تعیین شده و سیاهبازی مرا فریب داده و پولهایم را در ازای پولهای سوخته به جیب زدهاند. با اظهارات شاکی، پرونده در اختیار کارآگاهان پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و در همان ابتدا مأموران متوجه شدند که با یک باند سابقهدار روبهرو هستند که از روشی قدیمی برای کلاهبرداری استفاده میکنند.
این شگرد مربوط به اواسط دهه80 بود. کلاهبرداران با استفاده از آن دهها نفر را فریب داده و پولهایشان را به جیب زدهبودند اما با اطلاعرسانی گسترده از سوی مطبوعات، شگردشان لو رفت و مدتها از آنها خبری نبود اما حالا با توجه به بالا رفتن قیمت ارز، سر و کله این دسته از کلاهبرداران بار دیگر پیدا شده بود.
از آنجا که مالباخته شماره پلاک خودروی متهمان را بهخاطر داشت، مأموران به بررسیهای تخصصی پرداختند و با این سرنخ و همچنین چهره نگاری از کلاهبرداران توانستند هر 3 نفر آنها را که از اعضای یک خانواده هستند و سوابق متعدد کیفری در پروندهشان به چشم میخورد، شناسایی کنند. کارآگاهان با شناسایی مخفیگاه متهمان در منطقه قلعه حسنخان، بامداد 7خردادماه راهی آنجا شدند و در 2 عملیات همزمان توانستند هر 3 متهم را دستگیر کنند.
سرهنگ مرتضی رستمی، رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران با بیان این خبر گفت: متهمان در بازجوییها اعتراف کردند که هنگام اجرای نقشههایشان یکی نقش مسافر خارجی را بازی میکرد، 2نفر دیگر هم راننده و مسافری میشدند که قصد خرید پولهای مرد خارجی را داشتند. به این ترتیب طعمههایشان را بهعنوان مسافر سوار میکردند و با سیاهبازی، کاری میکردند که آنها برای خرید پولهای خارجی وسوسه شوند و از این طریق پولهای بیارزش و سوخته خود را به طعمههایشان میفروختند.
وی افزود: این افراد طعمههای خود را محدوده میدان آزادی بهویژه در مسیرهای ورودی به شهر تهران شناسایی میکردند و با توجه به سوابق و همچنین اعترافات صریح هر 3 متهم، قاضی پرونده مجوز انتشار عکس بدون پوشش چهره آنها را صادر کرده و از شاکیان احتمالی خواسته است برای طرح شکایت به پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.
پسر جوانی که با همدستی برخی از اعضای خانوادهاش، ضمن فریب دختران جوان از آنان اخاذی میکرد توسط ماموران پلیس فتای پایتخت دستگیر شد.
اواسط مرداد ماه سال گذشته، دختری جوان به نام «الهام» در حالی که به شدت ترسیده بود، به پلیس فتای پایتخت مراجعه و عنوان کرد که در یکی از شبکههای اجتماعی با فردی به نام «علیرضا» که خود را یکی از اساتید مطرح یکی از دانشگاههای معروف پزشکی معرفی کرده، آشنا شده است.
این دختر جوان در ادامه اظهارات خود به ماموران پلیس فتا، گفت که از آنجایی که دانشجوی رشته پزشکی بودم، کمکم به او نزدیک شده، تا اینکه چندی پیش «علیرضا» از من درخواست ازدواج کرد و پس از مدتی از من خواست که چند قطعه از عکسهای شخصی خود را برای او ارسال کنم تا تصویر من را به اعضای خانوادهاش نشان دهد. اما بعد از مدتی رفتار این فرد تغییر و سرانجام پس از مدتی ضمن تهدید من برای انتشار عکسها، عنوان کرد که باید در قبال عدم انتشار به او پول بدهم.
شاکیه در ادامه اظهارات خود به ماموران پلیس گفت که خانواده او در یکی از شهرستانها زندگی کرده و اگر متوجه این مساله میشدند، با ادامه تحصیل وی مخالفت کرده و به همین دلیل وی با پیشنهاد «علیرضا» مبنی بر پرداخت پول در قبال عدم انتشار عکسهای خصوصی وی، موافقت کرده و گفت: پس از مدتی تمامی هزینههای تحصیل خود را که خانواده برای من ارسال میکردند را در اختیار «علیرضا» قرار داده، اما وی هر روز مبلغ بیشتری طلب میکرد تا اینکه روزی عنوان کرد که برای من کاری پیدا کرده و تهدید کرد که باید حقوق ماهیانه را به وی پرداخت کنم.
الهام در ادامه اظهارات خود عنوان کرد که با اینکه وی هر ماه حقوق خود را به همراه مبلغی که خانوادهاش برای ادامه تحصیل وی ارسال میکردند را در اختیار «علیرضا» قرار میدهد، اما او هر روز تهدید جدیدی مطرح میکند و سرانجام تصمیم به شکایت از وی کرده است.
با ثبت اظهارات این فرد، تحقیقات ماموران پلیس فتا برای یافتن سرنخی از این مرد آغاز شد و آنان در بررسیهای اولیه دریافتند که این مرد ۳۲ ساله که خود را به عنوان یکی از اساتید معروف یکی از دانشگاههای پزشکی معرفی کرده است، درواقع جوانی بیکار است و از شیوه اغفال دختران، امرار معاش میکند که با هماهنگیهای انجام شده قضایی، ماموران پلیس قصد دستگیری این فرد را در داخل منزلش داشتند که در همین حین خانواده این فرد سعی داشتند که با ایجاد درگیری سوری، «علیرضا» را فراری دهند که نهایتا این فرد توسط ماموران پلیس دستگیر و ماموران ضمن بررسی مخفیگاه، تلفن همراه و سیستم رایانهای این فرد، دریافتند که با او این شیوه دختران زیادی را تهدید کرده و خواهر، برادر و دوست صمیمی این فرد نیز در این ماجرا نقش داشتهاند.
علیرضا در حالی که روبروی ماموران پلیس قرار گرفته بود، ضمن اعتراف به بزه انتسابی، عنوان کرد که به شیوههای مختلف و با طرح عناوینی همچون «پزشک»، «استاد دانشگاه» و … به دختران جوان نزدیک شده و با شناسایی نقاط ضعف آنها، آنان را تهدید میکرده است.
علیرضا در ادامه اظهارات خود، عنوان کرد که به شیوههای مختلف با فریب دختران جوان، از آنها عکس تهیه کرده و در هنگامی که دختران از ارائه عکسهای خود امتناع میکردند، وی برای جلب اعتماد آنان از حضور خواهرش (ساناز) استفاده کرده و با انجام خواستگاری سوری، رضایت دختران جوان را جلب میکرده است.
وی در اعترافات خود به فریب ۲۱ دختر جوان اعتراف کرده و عنوان کرد که در قبال عدم انتشار تصاویر دختران، از آنان مبالغی همچون شش میلیون تومان، هفت میلیون و … دریافت میکرده است.
سرهنگ محمدمهدی کاکوان، رییس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات تهران بزرگ ضمن تایید این خبر، به دختران جوان توصیه کرد که فریب ادعاهای پوچ افراد را در فضای مجازی نخورده و تاکید کرد که پروندههای این چنینی که مسئله آبروی دختران جوان مطرح است، به صورت محرمانه نزد پلیس باقی میماند.
وقتی تند تند غر میزنم و سکوت میکنی بعد سرمو میارم بالا و تو فقط نگام میکنی و
میگی : ' ای جونم قیافشو ' بعد هردو میخندیم...
همون لحظه ست که تو دلم میگم خدایا ازم نگیرش...!!!
این مدل از گوشی تلفن همراه را بایستی به جرات یکی از محبوب ترین مدلهای تلفن همراه به حساب آورد. از زمان آغاز فروش این تلفن همراه در سال 2003 تاکنون چیزی در حدود 250 میلیون عدد از این تلفن های همراه در سراسر دنیا به فروش رفته است. بهره گیری از سامانه GSM در این تلفن همراه باعث شده است که شما در هر منطقه با پوشش تلفن همراه بتوانید به صحبت بپردازید. این گوشی تلفن همراه همچنان یکی از محبوب ترین تلفن های همراه در کشورهای در حال توسعه است.
سینمای ایران / “اکبر عبدی” بازیگر معروف سینما، تئاتر و تلویزیون در پشت صحنه یکی از فیلمهای خود اقدام به کشف حجاب کرد. این در حالی است که او سال گذشته برنده “سیمزغ بلورین” بهترین بازیگر “نقش مکمل مرد” شد. عبدی در فیلم خوابم میاد که اولین ساخته عطاران بود نقش یک زن سالخورده را ایفا میکرد.
جهان نیوز / هفته گذشته یک مرکز ضد ارزشی دیسکو در استانبول ترکیه افتتاح شد که در مراسم افتتاحیه آن برنامه هایی تاسف بار برگزار شد.
در شروع مراسم افتتاحیه این مرکز فساد که برخی مسئولین شهر استانبول ترکیه نیز حضور داشته اند ، «دعای افتتاح» را خوانده! و رسما به اسلام توهین کرده اند که برای افتتاح یک مرکز فساد با عنوان دیسکو دعای افتتاح را بخوانند و از خداوند پیشرفت این مرکز را مسالت نمایند!
این برنامه و خواندن دعای افتتاح در مراسم افتتاح یک مرکز فساد ، همان اسلام آمریکایی است که در ترکیه متاسفانه به شدت در حال گسترش می باشد و مردم مسلمان ترکیه را تهدید می کند
.
نکته جالب توجه دیگر این مراسم توهین آمیز، رقاصی زنان با حجاب پس از خواندن دعای افتتاح در مقابل چندین هزار نفر بود.
پس از رقص زنان با حجاب در مقابل مردان مسلمان ترکیه و مسئولین شهر استانبول یک زن کاملا محجبه مالزیایی پشت تریبون محل مراسم رفته و اقدام به خوانندگی و نوازندگی کرده است که بطور علنی ارزشهای اسلامی و حجاب را زیر سوال برده که برای افتتاح یک محل فساد از زنان با حجاب استفاده کرده و ارزشهای اسلامی را به سخره گرفته اند.
این همان اسلام آمریکایی است که دولت های غربی تلاش می کنند به شدت در کشورهای اسلامی ترویج نمایند که با زیر سوال بردن ارزشهای اسلامی در صدد تبلیغ و گسترش آن هستند.
خونمون مهمون اومد، وقتی در رو باز کردم دخترشون قدش حدود یک و نود بود، وقتی کفشش رو در آورد یک و هفتاد و پنج شد، اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شد یک و پنجاه
فکر کنم با کلک های دیگه که من متوجه نشدم تا همین یک و پنجاه رسیده احتمالا واقعیت قضیه بین یک و ده الی یک و بیسته
نامه عاشقانه یک مهندس کامپیوتر :
دلم واست یه bit شده عزیزم! پس کی این کابل ازدواج ما وصل میشه تا کیلوبایت کیلو بایت عشق و محبت واست ارسال کنم ؟! مطمئن باش هیچ ویروسی نمیتونه تورو از تو هارد دلم پاک کنه چون یاد چشمات مثل یه انتی ویروسه... عشق من حیف پدرت مثل یه فایر وال نمیزاره من بهت دسترسی داشته باشم ولی نترس بالاخره یه راهی برای هک کردنش پیدا میکنم! مواظب خودت باش .
دلتنگ تو... مهندس!
حیف نون دستش شکسته بوده، میره دکتر، دستشو گچ می گیرن.
حیف نون از دکتر می پرسه: آقای دکتر! بعد از اینکه گچ دستمو باز کنم آیا می تونم سنتور بزنم؟
دکتر می گه: البته، حتماً.
حیف نون می گه: چه عالی! چون قبلاً نمی تونستم!
مواد لازم :
روغن زیتون 3 قاشق سوپخوری
پنیر پارامسان 150 گرم
پنیر موزارلا 150 گرم
سس مخصوص پیتزا مقداری
تن ماهی 1 قوطی
آبلیمو 4 قاشق سوپخوری
نمک و فلفل مقداری
میگو 300 گرم
خمیر شماره 5 به اندازه دستور
ارگانوا 1 قاشق سوپخوری
طرز تهيه :
خمیر پیتزای شماره 5 را تهیه می کنیم . میگو را پس از پاک کردن ، شستن و خشک کردن به نمک ، فلفل و نیمی از آبلیمو آغشته کرده ، سپس تن ماهی را در صافی ریخته و با بقیه آبلیمو روی حرارت به مدت یک دقیقه تف می دهیم .
خمیر را به دو قسمت تقسیم کرده و کف دو عدد ظرف گرد به قطر 25 سانتی متر را ابتدا با روغن مایع کمی چرب کرده و خمیر را کف ظرف پهن می کنیم . سپس با چنگال سوراخهایی را در خمیر ایجاد می کنیم . کمی سس مخصوص پیتزا را با برس روی خمیر مالیده آنگاه هر دو پنیر را جداگانه رنده می کنیم سپس با هم مخلوط کرده ، کمی از پنیر را روی خمیر می پاشیم . سپس مطابق تصویر مواد را روی خمیر قرار داده روی آن را ارگانوا پاشیده و در آخر روغن زیتون را به طور پراکنده بر سطح پیتزا می چکانیم . فر را روی حرارت 350 درجه فارنهایت گرم می کنیم . ظرف پیتزا را به مدت 10 دقیقه در کف فر قرار داده ، سپس به طبقه وسط فر بماند سپس از فر آنرا بیرون آورده و مابقی پنیر را روی پیتزا می ریزیم و به مدت 5 دقیقه دیگر در طبقه وسط فر قرار می دهیم .
مواد لازم:
پیاز متوسط=3 عدد
فلفل دلمه ای سبز=1 عدد
زنجبیل نرم شده=1 قاشق چایخوری
سیر تازه له شده=1 قاشق چایخوری
نمک=1 قاشق چایخوری
پود فلفل قرمز=1 قاشق چایخوری
آبلیمو=2 قاشق غذاخوری
میگوی یخزده=350 گرم
روغن=3 قاشق غذاخوری
رب گوجه فرنگی=400 گرم
گشنیز تازه برای تزئین
طرز تهیه:
1. با استفاده از یک چاقوی تیز پیاز و فلفل سبز را خرد کنید.
2. زنجبیل،سیر،نمک و فلفل را در کاسه کوچکی با هم مخلوط کنید. آبلیمو را به آن افزوده و مخلوط کنید تا به شکل خمیری در آید.
3. میگوها را در ظرف آب سردی قرار داده و کنار بگذارید تا یخش باز شود. آن را کاملا خشک کنید.
4. روغن را در ماهیتابه ای گرم کرده پیاز را به آن افزوده و سرخ کنید تا طلایی شود.
5. مخلوط ادویه را به پیاز افزوده حرارت را کم کنید و بپزید و به مدت سه دقیقه به هم بزنید و خوب مخلوط کنید.
6. گوجه فرنگی را خرد کرده و به آن افزوده و سپس رب گوجه فرنگی و فلفل سبزها را اضافه کرده و به مدت 7-5 دقیقه بپزید و گاهگاهی بهم بزنید.
7. میگوها را به ماهیتابه اضافه کرده و ده دقیقه بپزید،گاهگاهی بهم بزنید. آنرا با گشنیز تزئین کرده و با برنج پخته و سالاد سبز تازه صرف کنید.(نوش جانتان)
مواد لازم
برگ مو به مقدار لازم
تن ماهي يک قوطي
سير 2حبه
گوجه فرنگي 2عدد
روغن زيتون يک قاشق غذاخوري
آبليمو 2قاشق غذاخوري
پياز يک عدد
جعفري نصف فنجان
طرز تهيه
پياز را خرد کرده کمي تفت دهيد تا طلايي رنگ شود. سير خرد شده را به پياز افزوده وکمي تفت دهيد. تن ماهي را داخل آبکش بريزيد تا روغن اضافي آن گرفته شود سپس آن را خوب خرد کنيد. پياز و سير تفت داده شده و آبليمو را با تن ماهي مخلوط کنيد. روي يکي از برگ موها از مواد بريزيد سپس آن را بپيچيد. ساير برگ موها را نيز به همين ترتيب آماده کنيد. با استفاده از فرچه سطح برگ موها را به روغن زيتون آغشته کنيد. دلمه را به مدت 15 دقيقه با حرارت 150 درجه سانتي گراد داخل طبقه وسط فر( که از قبل گرم کرده ايد) قرار دهيد. براي تزئين مي توانيد از گوجه فرنگي خرد شده و جعفري استفاده نماييد.
مواد لازم ماهی از نوع فیله 4 پیس من همیشه از ماهی سالمون استفاده میکنم
برنج 4 پیمانه
پیاز 2 عدد خورد شده بزرگ
سبزی گشنیز یک بسته
سبزی شنبلیله 4 قاشق غذاخوری
شوید به مقدار لازم خشک بودن یا تازه بودن سبزیها مهم نیست
نمک و فلفل و زردچوبه به میزان لازم
ماهی ها را شسته و ادویه میزنیم و کنار میگذاریم و ترجیحا به ماهی ارد نزنید
پیاز را در ماهیتابه ریخته سرخ میکنیم وبعد به ان گشنیز و شنبلیله را اضافه میکنیم کمی که سرخ شد کم ادویه زده وکنار میگذاریم حالا میایم برنج را میپزیم من همیشه در اب ان کمی زردچوبه میریزم و ان را بموقعه صاف کنید حالا که ان را در اب کش ریختید به ان شوید بزنید و برنج را کنار بگذارید حالا بیاید ماهی را کمی سرخ کنید فقط کمی حالا قابلمه را روی گاز گذاشته و روغن ته ان بریزید و یک لایه از برنج را هم بریزید حالا ماهیها را روی برنج ته ظرف بچینید و روی ماهیها را از مواد بالا که پیاز و سبزی بود میریزیم و بقیه برنج را روی ماهی ریخته و دم میکنیم بعد از 40 دقیقه اماده است ان را مانند ته چین بر میگردانیم و نوش جان میکنیم
نان چایی ، شیرینی سنتی قزوین هست ، یکی از شیرینی هایی که واسه مهمان های عیدم خیلی خوبه همین شیرینیه .
مواد لازم :
آرد
به میزان لازم
کره
1 پیمانه
تخم مرغ
3 عدد
پودر قند
1 پیمانه
ماست
1 قاشق سوپخوری
بکینگ پودر
1 دوم قاشق چایخوری
هل
1 قاشق چایخوری
طرز تهیه :
کره و پودر قند رو میزنیم تا کاملا یکدست بشه . 1 عدد تخم مرغ کامل و 2 تا زرده و هل رو اضافه کرده و مجددا میزنیم .( دو تا سفیده اضافه است )
ماست و بکینگ پودر رو با هم مخلوط کرده و به مواد اضافه میکنیم . در انتها آرد رو بتدریج اضافه میکنیم تا وقتی که خمیر نرم و یکدستی به دست بیاد . خمیر رو به قطر یکسانت با وردنه باز کرده و با قالب دلخواه بهش شکل میدیم .
خمیرهای قالب زده رو داخل سینی فر میچینیم و روش رو زرده ی تخم مرغ مالیده و کنجد میپاشیم و به مدت نیم ساعت داخل فر 170 درجه قرار میدیم تا بپزه .
مواد لازم : کیک اسفنجی: به مقدار مورد نیاز
خامه فرم گرفته: به مقدار لازم
شکلات تخته ای سیاه با روغن مایع: به مقدار لازم
خلال بادام: به مقدار لازم
طرز تهیه : کیک اسفنجی را به شکل مستطیل برش داده و قسمت بالای آن را گرد کنید سپس برش های عرضی داده و لابه لای کیک را خامه فرم گرفته و در صورت تمایل از مغز گردو ـ موز ـ شکلات و… می توانید استفاده کنید و حتی خامه داخل کیک را هم می توان با طعم قهوه ، شکلات ، نسکافه و… کار کنید. سپس سطح روی کیک را با خامه ی فرم گرفته پوشانده و به کمک پالت و روبان و یا لیسک کاملا صاف کنید. شکلات تخته ای ذوب شده که با روغن مایع مخلوط کرده اید (به ازای هر ۱۰۰ گرم شکلات ۳ قاشق سوپخوری روغن مایع) روی کیک بکشید و کاملا کیک را پوشش دهید .قبل از اینکه شکلات روی کیک ببندد مقداری خلال بادام روی کیک بپاشید .قسمت صاف کیک را برش داده و بردارید و با خامه ی سفید روی این سطح مقطع را بپوشانید . برای چوب بستنی از شکلات تخته ای سفید ذوب شده استفاده کنید.
بدین صورت که شکلات تخته ای سفید را به صورت غیر مستقیم (بن ماری) ذوب کرده و با قیف به شکل چوب بستنی روی کاغذ روغنی ریخته و در داخل فریزر قرار دهید تا کاملا سفت شود ، سپس از روی کاغذ جدا کرده و مورد استفاده قرار دهید.
1 - آرد، آرد ذرت و بيكينگ*پودر را با هم مخلوط كرده، 3 بار الك مي*كنيم.
2 - زرده و سفيده تخم*مرغ*ها را از هم جدا مي*كنيم.
3 - 150 گرم از شكر را به زرده اضافه كرده و با همزن برقي شروع به هم زدن مي*كنيم. وقتي كمي فرم گرفت آب*جوش را آرام*آرام به مواد اضافه مي*كنيم و آنقدر هم مي*زنيم تا زرده*ها غلظت پيدا كنند. وانيل را نيز به مواد زرده اضافه مي*كنيم و وقتي مخلوط شد كنار مي*گذاريم.
4 - سفيده*ها را جداگانه آنقدر هم مي*زنيم تا خشك و پنبه*اي شوند؛ سپس 50 گرم از شكر باقيمانده را آرام*آرام به آن افزوده و مواد را به هم مي*زنيم تا يكدست شود.
5 - مايه زرده را به مايه سفيده اضافه كرده و به*صورت دوراني با ليسك هم مي*زنيم؛ به*طوري كه پف سفيده نخوابد.
6 - آرد را در 3 مرحله با الك داخل مواد ريخته و با ليسك هم مي*زنيم تا مواد يكدست شود.
7 - مواد را داخل قالب كمربندي كه از قبل كف آن كاغذ روغني پهن كرده و چرب كرده*ايم ريخته و به*مدت 45 دقيقه تا يك ساعت روي پنجره وسط فر كه از قبل با دماي 180 درجه سانتي*گراد گرم كرده*ايم، قرار مي*دهيم تا بپزد.
علیرضا روزگار متولد سال ۱۳۶۰ مرودشت و مجرد. از بچگی صدای زیبایی داشت بعد کم کم با علاقه ای که به موسیقی داشت به خوانندگی روی آورد. تنظیم کننده ی اکثر ترکهای علیرضا برادرش مصطفی روزگار میباشد
علیرضا کار خوانندگی رو ابتدا با خوندن با گیتار شروع کرد و در حال حاضر جزء خوانندگان بزرگ ایران میباشد
اولین آلبوم مجوز دار او به نام بی کسی هم اکنون منتشر شده است.
تمامی آثار :
آلبوم ها
بوسه پنهانی
خداحافظ
عطر موهات
پرم از گریه
و آلبوم بی کسی
تک آهنگ ها :
جمعه , خدایا , پرم از گریه , امون , امشب دل تنهای من , من تو رو تو کی , میترسم , ناری ناری
اجرای دو سانس علی لهراسبی در کنسرت پاییزی اش با اولین باران شدید تهران مصادف شد. بارش شدید باران و ترافیک طبیعی تهران در چنین هوایی باعث شد خیلی از کسانی که برای این کنسرت بلیت تهیه کرده بودند، با تاخیر به سالن میلاد نمایشگاه بین المللی برسند.
به گزارش موسیقی ما ، همین مسئله تاخیر یک ساعته در شروع سانس دوم کنسرت لهراسبی را همراه داشت. با وجود این برنامه ها زمانی شروع شد که کل سالن پر شده بودو جای خالی در بین تماشاچیان وجود نداشت.
آقای پر انرژی
لهراسبی برخلاف آهنگ هایی که برای تیتراژ سریال های جدی تلویزیونی می خواند، خواننده خشکی به نظر نمی رسید. او کنسرتش را با انرژی آغاز کرد و در سراسر برنامه هوادارانش را به انرژیک بودن تشویق می کرد و حتی در بسیاری از بخش های کنسرت، خودش یک تنه بار شلوغ بازی های برنامه را به دوش می کشید! در زمان هایی هم که هواداران لهراسبی از او تقاضای آهنگ های غمگین و عاشقانه می کردند، به آنها می گفت: «هر چه من می خواهم آهنگ های ریتمیک بخوانم، شما غمگین می خواهید و بعد می گوییداین لهراسبی چرا اینقدر آهنگ های غصه دار می خواند!»
یادم رفت!
در زمان اجرای قطعه «راهرو» اتفاق عجیبی برای علی لهراسبی افتاد. او در حالی که به اواسط آهنگ رسیده بود، ناگهان مکثی کرد و هاج و واج به نوازنده هایش نگاه کرد اما با خنده رو به تماشاچیان کرد و گفت: «خب مگه چیه یادم رفت!» این عکس العمل جالب لهراسبی با تشویق مردم مواجه شد. شدت این تشویق ها به اندازه ای بود که لهراسبی گفت: «اگر می دانستم اینقدر تشویقم می کنید همه آهنگ ها را فرموش می کردم!»
فاصله ها: آهنگ محبوب لهراسبی
در بخشی از برنامه هواداران علی لهراسبی به صورت یکصدا تقاضای اجرای آهنگ «فاصله ها» را از او کردند. جالب اینکه لهراسبی در پاسخ به این تقاضا گفت: «فاصله ها آهنگ محبوبمن است. خیالتان راحت! اگر امشب آن را نخوانم، خودم از در سالن بیرون نمی روم.»
تیراختور هم تشویق شد!
اجرای قطعه «تصمیم» با تک نوازی فرهاد فخیم یکی از نوازندگان گروه همراه شد. لهراسبی نوازنده «باقلاما» را یکنوازنده دو رگه ایرانی – استانبولی معرفی کرد و به مردم یادآوری کردکه ساز او هم یک ساز ترکی است. همین جمله کافی بود تا بخشی از سالن با شعار «تیراختور، تیراختور» تیم پرطرفدار آذری فوتبال را تشویق کنند!
یاس کنسرت را به هم ریخت
علی لهراسبی قبل از اجرای آهنگ «هنوز عادت به تنهایی ندارم» از حضور یکی از دوستان صمیمی اش در سالن خبر داد و دلیل تاخیر در معرفی این مهمان ویژه را رسیدن به زمان اجرای این آهنگ و تقدیمش به این دوست اعلام کرد. لهراسبی با دست به قسمتی از ردیف اول صندلی ها اشاره کرد و فقط گفت: «یاس!» اعلام همین نام کافی بود که سالن به مرز انفجار برسد. با بلند شدن یاس در مقابل مردم، حدود ۸۰ درصد سالن از جای خود به سمتی که یاس ایستاده بود نیم خیز شدند و ایستاده او را تشویق کردند. از این قسمت برنامه به بعد، در پایان هر آهنگ لهراسبی مردم با فریاد زدن نام یاس باز هم او را تشویق کردند.
مردی از خطه جنوب
در بخشی از برنامه لهراسبی از یک نوازنده مهمان دعوت کرد تا روی استیج بیاید. پوست تیره و موهای فر این نوازنده هر چند برای همه این تصور را به وجود آورد که او یک نوازنده خارجی است اما لهراسبی او را محمد رجب زاده معرفی کرد و از مردم خواست همه جنوبی ها را تشویق کنند. رجب زاده در اواخر برنامه با تک نوازی منحصر به فرد خودش به نوازنده محبوب حاضران در سالن تبدیل شد و برای دقایقی سر آنها را گرم کرد.
همه مهمانان ویژه
جز یاس، مرتضی پاشایی و علی عبدالمالکی و مجید خراطها مهمانان دیگری بودند که برای اجرای لهراسبی به سالن میلاد آمده بودند. افسانه پاکرو، چهره آشنای این شب های تلویزیون هم که به واسطه پخش تکیه بر باد بیشتر از قبل در بین مردم شناخته شده یکی دیگر از مهمانان اجرای سه شنبه شب بارانی علی لهراسبی در سالن میلاد بود.
«یاس» کجا رفت؟
دقیقه قبل از اتمام برنامه بنا بر دلایل نامعلوم مدیریت و حراست سالن «یاس» را از سالن برنامه به بیرون هدایت کردند تا عده ای از حاضران اعتراض کنند. نکته جالب توجه ممانعت از عکاسی اهالی رسانه از لحظه بود. «مهران فرهادی» مسئول سالن کنسرت میلاد نمایشگاه درباره این رفتار و این نوع برخورد با این هنرمند به «تماشا» گفت: «این دستور به هیچ وجه از سوی ما ومسئولان سالن نبودو خودمن با ایشان صحبت کردم. به ایشان گفتم تعداد زیادی از حاضران در سالن احتمالا بعد از اتمام برنامه برای گرفتن عکس با شما به سمت تان خواهند آمد. شما هم که در حال اخذ مجوز هستید. مبادا نوع انتشار این عکس ها در فضاهای مجازی مشکلاتی برایتان پیش بیاورد. ایشان به نظر من هنرمند بااستعداد و دوست داشتنی هستند و ما خواستیم اتفاق بدی نیفتد. ایشان هم با توضیحات من گفتند: «با این اوصاف پس بهتر است من بروم.» بعد من باز هم به ایشان گفتم که خدا نکرده این رفتار از سوی شما اینگونه برداشت نشود که من دوست ندارم شما در سالن باشید. ولی ایشان روی موضعشان بودند و گفتند که بهتر است من بروم و رفتند. نوع برخورد ما با ایشان هم کاملا محترمانه بود و قطعا نباید ایشان از دست ما دلخور باشند.»
به نام خدا
زندگی شاید آن لبخندی ست،
که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست،
میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم
دوست من خوش اومدی.
اینم بگم ما فقط گرد اورنده مطالب هستیم